نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
دانشیار و عضو هیئت علمی آموزش عالی هنر و اندیشهی اسلامی، قم، ایران.
چکیده
بیتردید هر اثر هنری که میخواهد عنوان اسلامیت را به خود بگیرد باید سازگار با چارچوب فقه و اخلاق باشد و رعایت حریم و الگوهای فقه و اخلاق در آن الزامی است اما پرسش پیش روی ما این است که در یک اثر تصویری و نمایشی تا چه مقدار باید به این دو مفهوم الهیاتی وفادار ماند و در کجا و تحت چه شرایطی با رعایت نکردن قلمرو و حدود آن دو مقوله، یک اثر نمایشی قابلیت دینی و اسلامی یا به تعبیر دیگر مشروعیت دینی خود را در تولید، نمایش و دیدن از دست میدهد. آیا در یک اثر نمایشی، نقطه ثقل و اساسی، روایت و داستان است و باید داستان مبتنی بر اندیشههای دینی و اسلامی باشد و در صورتی که داستان ضد اعتقادات یا اخلاقیات دینی باشد آن اثر عنوان دینی بودن را از دست میدهد؟ یا اینکه قالب و فرم روایتگری و داستان مورد تاکید است و فراتر از داستان باید به جنبههای شکلگیری و ظاهری آثار نمایشی توجه نمود که در این صورت باید فقه و آداب دینی را در ساخت و تولید آن و در بازیگری و نمایش اثر هنری مورد لحاظ قرار داد؟ این مقاله به دنبال این است که جایگاه هر یک از آن دو مفهوم پیشین را بر اساس ارایه دو مدل و الگو در آثار نمایشی بررسی کرده و بر اساس نظریهپردازی در این عرصه، میزان توجه به فقه را در آثار نمایشی در قالب و فرم تصویرگری (الگوی اول) و توجه به اخلاق و اعتقادات را در محتوای داستان و روایت (الگوی دوم) مورد تبیین و ارزیابی قرار دهد.
کلیدواژهها